روزای سختی رو میگذرونم.. روزایی پر از درد! پر از نگرانی.. اما میدونم لازمه.. لازمه تا من قدر سلامتی رو بیش از پیش بدونم.. نعمتی که واقعا ندیدش میگرفتم و همش فکرمیکردم اونایی ک مریض میشن، ناتوان میشن،اغلب سالمندان و خیلییییی زوده ما جوونارو درگیر خودش کنه. خدایا شکر بازم خوبم.. یه مدت دیگه م بگذره ایشالا این دوره ی نقاهت رو پشت سر بذارم و بشم همون دختر شادوشنگول و سرحال وسالم قبل! اصصصصلا این روحیه ی خسته مو برنمی تابم! با روحیات و خلقیات من سازگار نیست. . وجود همسرم ک این مدت هم برای من پدربود،هم مادر،هم خواهر،هم برادر..کلی امید میده ب من.که زودی خوب شم!❤ وجود دخترم و شنیدن صدای قلبش ک ضبط کردم،منو بیش از پیش ب زندگی و قشنگیاش امیدوار کرده!❤ . ادما ب امید زنده ن.. . قدر سلامتیتون رو بدونین.. امیدوار باشین به لطف خدا و قدر کسانیکه توو سختی ها و مشقت زندگی پیشتونن و فراموشتون نکردن رو بشدت بدونین و بگین چقدر دوسشون دارین!❤ . ممنون از دوستانی که تو این مدت جویای حالم بودن.دوستتون دارم❤ همچنین تشکر ویژه از مادرشوهرعزیزم ک این مدت خونشون بودم و کلی زحمت بهشون دادم. پونزده مرداد نودوشش
نوشته شده در یکشنبه پانزدهم مرداد ۱۳۹۶ساعت 12:48 توسط آقای شوهر و خانم همسر| |