اولین سفر سه نفره

ساخت وبلاگ
سسلام دوستای خوووبم و مخصوصا خاله هاااا

امیدوارم حالتون خوب باشه. این روزای من خداروشکر به خوبی میگذره..

امروز دقیقا 6هفته و سه روز از بارداریم میگذره. هفته ی قبل بود که شرکت بخاطر اتیش گرفتن پتروشیمی ماهشر حالت استندبای گرفت و یه هفته ای تولید و ازمایشگاه تعطیل شد. بنابرین اقایی هم یه هفته مرخصی گرفت و باهم راهی مشهد شدیم. پدرمادر و خواهر اقایی هم با ماشین خودشون با ما اومدن. خلاصه از راه شمال(جاده چالوس-جاده کیاسر-دامغان تا مشهد) رفتیم. اونموقع حالم خوب بود و هیچ مشکلی نداشتم. اقایی بخاطر من با سرعت پایین میرفت و مراعات میکرد. بعضی همکارام گفتن تو این شرایط بحرانی و اوایل بارداری مسافرت نرو.. ولی خب من از عید نرفته بودم مشهد و دلم حسابی برای خانواده تنگ شده بود. آسه آسه رفتیم. حتی دریا هم نرفتما فقط پامو گذاشتم تو اب.

اهان اینم بگم قبلا یه لباس خوشکل نی نی خریده بودم به نیت نی نی یکی از دوستای همینجام که دفعه ی قبلم رفته بودیم قاءمشهر دیدنشون. که الانم با نی نی توراهیم رفتیم دیدن اونا و نی نی تو راهیشون و لباسشو دادم.

رفتیم مشهد و کلی خوش گذشت. طبق معمول هر نهار و شام خونه یه عمه عمو دعوت بودیم. یکبارم رفتم حرم و برای همه و هممممه دعا کردم. برای کسایی که میخوان ازدواج کنن. برا بی بچه ها. بی خونه ها .. برا همه و همه ی جوونا و دوستای وبلاگی و همکارا..

اولین سفر سه نفرمون بود. وقتی که نی نی م انداره ی یه دونه انارررررر بود

تو مسافرتم چندتا چیز میز کوچولو برا نینیم خریدم .

خلاصصصه برگشتنی هم از راه شمال اومدیم ولی اونقدر هوا شرجی و گرم بود که حالم بد شده بود. همش حالت تهوع داشتم و پشت ماشین خواب بودم.شب اخری که رسیدیم خونمون واقعا حالم بود. ولی باز خداروشکررر که مثل خیلی از خانمای بارداری حالت تهوعم مداوم نبود و فردا صبحش بهتر بودم و با اقایی رفتیم شرکت. حال و هوای کلی این روزام خوبه ولی حس میکنم دمدمی شدم. یه روز خوبم و یه روز بد. یه روز شاد و شنگولم و یه روزم بهونه گیر. حال جسمیم گاهی یهو خسته میشم.. گاهی سردرد ..   یه جوری شدم درکل، که دکتر گفت طبیعیه.

اقایی خیلی هوامو داره. اسم یه خوراکی رو میگم سریع میخره میگه بخورررره بچم قوی شه!

از الااااااان دارم ب نینیمون حسودی میکنم که نکنه اقایی یه روزی اونو بیشتر من دوست داشته باشه

با همه ی اینهاااا... بازم خداروشکر. اهان راستی پیش یه ماما رفته بودم که گفت از تاریخ 4مردادم میتونی بری سونوگرافی صدا قلب نینیتو بشنوی. حالا تردید دارم چهارم برم یا دهم که دکترم گفته بود. خب  طبیعیه که عجله دارم و خیلی زوددد میخوام صدا قلبشو بشنوم و خیالم راحت باشه

اینم بگم قصد دارم از الان یه البوم واسه نی نیمون تهیه کنم و از همون اول مثلا ازمایشی که نشون داد باردارم و بعدشم سونوگرافی که ساک حاملگیم معلوم شد و سونوگرافی های بعدیمم بچسبونم تو اون البوم و همشم تاریخ بزنم بعدناااااا بچم بدونه مامانش چقدررررر دوسش داشته و با عشق منتظررررش بوده.

از خودمم از اول بارداریم تا ماه اخر (ماه به ماه) عکس بگیرم که اندازه شکممو ببینم

کلی فکرای مختلف دارمممم اینکه خاطراتم واسه نی نی بنویسم. حالت و حس هامو ..

دوست داشتم بدونم دختره یا پسر .. کاش زودتر از ماه 4 متوجه میشدم

گرچه ما که از الان اسم دخترونه و پسرونه انتخاب کردیم.

اگه پسر باشه مهراد و اگه دختر باشه مهرسا یا مهشید! که فعلا رو اسم دختر به تفاهم نرسیدیم.

از طرفی دوست دارم بچه اولم پسر باشه. از طرفی هم دختر دوست دارم چون دقیقااااا میفهممش و میتونم درکش کنم نمیدونم... هرچی خدا بخواد . 

قبلنا وقتی از  عمه م یا زنموم که باردار بود میپرسیدم دختر دوست داری یا پسر و وقتی بهم میگفتن فرقی نداره مهم اینه سالم باشه.. همش میگفتم چه جواب تکراری و مسخره ای!!  خب یا دختر یا پسرر!!! ولی الانااااااا میفهمم واقعااااا فرقی نمیکنه دختر پسریش. مهم اینه سالم باشه. الان دغدغه م اینه برم برا سونوگرافی خدای نکرده نی نی م مشکلی نداشته باشه..  ان شالله قلبش سالم باشه و خوب بزنه ..

برام دعا کنین. و مرسی که نوشته هامو میخونین

فعلا که میرم شرکت تا ببینم تا کی میتونم و برا نینیم مشکلی نداره. دوست دارم تا جایی که بتونم برم سرکار.  حالا باز ببینم دکترم چی میگه..

همسر یا دردسر...
ما را در سایت همسر یا دردسر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8coupleortroublec بازدید : 55 تاريخ : جمعه 14 آبان 1395 ساعت: 21:02