بدون عنوان!

نمیدونم دیگه دوستای سابقم میان و وبلاگمو میخونن یا نه دیگه .. کم شدن و الانم یه سریا خیلی اتفاقی چیزی سرچ کردن تو گوگل یا از طریق وبلاگ های بروز شده ب این صفحه راهنمایی شدن ..

درک میکنم با وجود وفور شبکه های اجتماعی مث تلگرام و اینستا و .. دیگه اونجور ک باید بلاگفا طرفدار نداره .

بهرحال این وبلاگو بخاطر سیو خاطرات و روزانه هام درست کردم که بعدناااا  یادم باشه این روزا چه دغدغه هایی داشتم.

کلا از وقتی با اقایی همکار شدم و سیستم خونه خراب شده و هنوز فرصت تعمیر نداریم؛ کمترررر میام مینویسم و حق میدم که بازدید کنندگانم اینقدررر کم بشن.

فردا اول ماه رمضونه . نمیدونم امسال رو کامل میتونم روزه بگیرم یا نه . اقایی که بخاطر سنگ کلیه ش نمیتونه روزه بگیره. فردا صبح نوبت سونوگرافی دارم. برای تعیین تخمک گذاری و اندازه ی سایز فولیکلم.

این هفته شیفت عصر هستیم. الانم شرکتم و اخر شیفته و کاری نداشتم انجام بدم و برای همین اومدم اینجا رو آپ کنم.   دوهفته ی قبل که صبحکار بودیم و شبا خونه بودیم، با چندتا از همکارا و خانماشون رفتیم بیرون. برای اولین بار بود که خانماشون رو میدیدم. خیلی زود باهم ارتباط برقرار کردیم و اون سه شبی که رفتیم بیرون خیلی بهمون خوش گذشت. یکی از خانمای همکارمون باردار بود. بیشتر با اون حرف میزدم و کلی سوال ازش میپرسیدم.  این روزا تنها چیزی که حسسابی فکر و ذهنمو مشغول کرده بچه ست! بارها رفتیم بیرون و اگه لباسی چیزی به چشمم قشنگ میومد واسه نی نی ایندمون میخریدم.

اقایی هم کم کم از بچه حرف میزنه .. به اندازه ی من ذوق و شوق نداره که خب طبیعیه!

چندروز قبل هم خبر بارداری یکی از دوستامو شنیدم.  الان 3 تا از دوستام باردارن!!  و البته خانم همکارمون. هرچندروز یک بارم تو تلگرام بهشون پی ام میدم و حال نینی شون رو میپرسم

حتی فکر کردن به بچه هم حالمو خوب میکنه ..

امیدوارم زودتر اینروزا بگذره و جواب ازمایش ژنتیکم بیاد و خیالم راحت باشه قبل بارداری مشکلی نیست