همسر یا دردسر

متن مرتبط با «بیست و پنجمین سالگرد ازدواج» در سایت همسر یا دردسر نوشته شده است

عروسک بابا

  •  عروسک بابا امروز 6 ماهه شده  , ...ادامه مطلب

  • صفحه ما تو اینستاگرام رو دنبال کنید

  • https://www.instagram.com/coupleortrouble    , ...ادامه مطلب

  • روز های سخت

  • همسر یا دردسریک نمونه ازدواج اینترنتی موفق روز های سخت روزای سختی رو میگذرونم..روزایی پر از درد!پر از نگرانی..اما میدونم لازمه..لازمه تا من قدر سلامتی رو بیش از پیش بدونم..نعمتی که واقعا ندیدش میگرفتم و همش فکرمیکردم اونایی ک مریض میشن، ناتوان میشن،اغلب سالمندان و خیلییییی زوده ما جوونارو درگیر خود, ...ادامه مطلب

  • میون این همه سرگردونی اومدم تو قلب تو مهمونی

  • میون این همه سرگردونی دل من گرفته ماه پیشونی بیا باز دوباره بی تابم کن منو تو رنگ چشات خوابم کن نگو قصه آخرش مرگه منه داره چشمات منو آتیش میزنه نگو از تلخی دنیا سیرم نگو میرم نگو که میمیرم ای گل بهارم دشت لاله زارم قلب داغ دارم سنگ بی مزارم درد موندگارم روز ناگوارم زخم بی شمارم زهر روزگارم خنده هامو, ...ادامه مطلب

  • این روزهای من

  • سلام تقریبا دوماهو نیمه که مهرادو از دست دادم. هرروز بهش فکر میکنم. به بایدهاو نبایدهایی که کاش رعایت میکردم. به اینکه کاش بیشتر مراقبش میبودم و ..  اما دیگه خسته شدم ازین کاش ها! از فاز غم گرفتن ها! چون اصلا به من نمیاد غمگین و افسرده باشم.وقتایی که بشدت دلم میگیره گریه میکنمو خالی میشم ولی درکل سع, ...ادامه مطلب

  • این روزهای ما

  • سلام این روزا دوباره شادی و امید به زندگی ما برگشته، خانم همسر دوباره مادر شده و آقای روحانی دوباره رئیس جمهور، هرچند ما نه موفق شدیم رای بدیم و نه تونستیم تو جشن پیروزی آقای روحانی شرکت کنیم ولی خانم همسر خیلی فعالانه برای آقای روحانی تبلیغ میکرد هم تو کانال های تلگرامی و هم پخش کردن پوستر و چسبون, ...ادامه مطلب

  • بعد مدتها نوشت!!

  • سلام دوستای عزیزم. امیدوارم حال همتون خوب و ایام به کامتون باشه.. میدونم که خیلی وقته نیومدم بنویسم. و اعتراف میکنم جدا از همه ی بهونه ها- مثل سرکار رفتنم، کامپیوتر خراب شدن و مشغله ها- کمی تنبلی کردم!  مثلا قرار بود همه ی خاطراتمونو بنویسیم که بعدنا یادمون باشه و با خوندنشون لذت ببریم ولی متاسفانه .. خب.. سعی میکنم بیشتر بیام و بنویسم! الانم هزارو یک جور موضوع تو ذهنمه و نمیدونم از کجا شروع کنم. از اخرین باری که خودم نوشتم.. فوت بابابزرگم بود.بعد از اون دو بار رفتم مشهد. بار اولش واسه چهلم بود و دفعه ی دومم واسه عید که با ماشین خودمون بود. 7روز مرخصی داشتیم. , ...ادامه مطلب

  • این روزهای من ..

  • این روزها بشدت مشغله دارم. این هفته شیفتمون عصر بود ولی بخاطر مراسم حنابندون و عروسی (فرداشب) تعویض شیفت زدیم و صبح میریم شرکت. عصرشم که درگیر جمو جور کردن خونه و خرید و ارایشگاه .. فردا چهارشنبه عروسیه خواهر اقاییه! ساعت 12ظهرم مهمونای مشهدیم میان(مامانبزرگم. بابا و عمو). من فردا رو تعویض شیفت زدم عصر میام خونه. ولی اقایی مرخصی گرفته که فردا رو بتونه بره فرودگاه دنبالشون. خیلی خوشحالم. مامانبزرگم بار اوله میاد خونمون!  قبل از این بخاطر خدابیامرز بابابزرگم همش خونه بود و جای دور نمیرفت. فردا احتمالا ساعت 2:30-3 برسن اینجا! همون موقعاست که منم از شرکت برمیگر,این روزهای من,این روزهای من در کانادا,اين روزهاي من,این روزهای من داریوش,دنیای این روزهای من,ماجراهای این روزهای من,دنیای این روزهای من داریوش,دنياي اين روزهاي من,ماجراهاي اين روزهاي من,رمان این روزهای من ...ادامه مطلب

  • بدون عنوان!

  • سلام دوستای مهربونم نمیدونم دیگه دوستای سابقم میان و وبلاگمو میخونن یا نه دیگه .. کم شدن و الانم یه سریا خیلی اتفاقی چیزی سرچ کردن تو گوگل یا از طریق وبلاگ های بروز شده ب این صفحه راهنمایی شدن .. درک میکنم با وجود وفور شبکه های اجتماعی مث تلگرام و اینستا و .. دیگه اونجور ک باید بلاگفا طرفدار نداره . بهرحال این وبلاگو بخاطر سیو خاطرات و روزانه هام درست کردم که بعدناااا  یادم باشه این روزا چه دغدغه هایی داشتم. کلا از وقتی با اقایی همکار شدم و سیستم خونه خراب شده و هنوز فرصت تعمیر نداریم؛ کمترررر میام مینویسم و حق میدم که بازدید کنندگانم اینقدررر کم بشن. فرد,بدون عنوان احمد يونس,بدون عنوان مدحت صالح,بدون عنوان مكشات,بدون عنوان ابوبكر الامين,بدون عنوان بولس جورج,بدون عنوان السودان,بدون عنوان,بدون عنوان فيلم,بدون عنوان ابونا بولس جورج,بدون عنوان فيس بوك ...ادامه مطلب

  • یه خبرررررررررررر خووووب

  • سسسسسسلام دوستای عزیز و مهربونم امیدوارم حالتون خوب و ایام به کامتون باشه حال من و اقایی جانم که خداروشکرررر  خیلی خوبه یه خبر خوب!!    من مامان شدم!! یازده تیر ینی 5روز مونده به "پ" بی بی چک گذاشتم که یه خط پررنگ و یه خط کمرنگ افتاد.دل تو دلم نبود! دوباره گذاشتم و همون نتیجه رو داد.. کلی سرچ کردم و متوجه شدم که خط کمرنگ ینی مثبت ولی هورمون های بارداریم ب حدی نرسیده که کاملا نشون بده. خلاصه فرداعصرش  بعد از سرکار سریع رفتم ازمایشگاه و تست بتا دادم ک مقدار بتام191 بود. مثبت بود!! میدونین چقدر خوشحال شدم؟!! یه عالمه!!! خیلی حس خوبیه. ولی راستش ته ته ته دلم یه ذره خ, ...ادامه مطلب

  • اولین سفر سه نفره

  • سسلام دوستای خوووبم و مخصوصا خاله هاااا امیدوارم حالتون خوب باشه. این روزای من خداروشکر به خوبی میگذره.. امروز دقیقا 6هفته و سه روز از بارداریم میگذره. هفته ی قبل بود که شرکت بخاطر اتیش گرفتن پتروشیمی ماهشر حالت استندبای گرفت و یه هفته ای تولید و ازمایشگاه تعطیل شد. بنابرین اقایی هم یه هفته مرخصی گرفت و باهم راهی مشهد شدیم. پدرمادر و خواهر اقایی هم با ماشین خودشون با ما اومدن. خلاصه از راه شمال(جاده چالوس-جاده کیاسر-دامغان تا مشهد) رفتیم. اونموقع حالم خوب بود و هیچ مشکلی نداشتم. اقایی بخاطر من با سرعت پایین میرفت و مراعات میکرد. بعضی همکارام گفتن تو این , ...ادامه مطلب

  • پنجمین سالگرد ازدواج

  • امروز ۲۵مهر و پنجمین سالگرد ازدواجمونه درحالیکه پسرم مهراد تو وجودمه… چهارماهو یک هفته م شد… گرچه الان بخاطر خونریزی خفیفی ک داشتم بیمارستان بستری شدم ولی حال عمومیم و حال پسرم خوبه خوبه. امروز دوبار صدای قلبشو شنیدمو واقعاااا خدارو شکر کردم. ان شالله هرکسی که ارزو داره نی نی دار بشه. میام مینویسم دوباره…        ,پنجمین سالگرد ازدواج,پنجمین سالگرد ازدواجمون مبارک,پنجمین سالگرد ازدواجمون,ششمین سالگرد ازدواج,کیک پنجمین سالگرد ازدواج,بیست و پنجمین سالگرد ازدواج ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها